روزی روزگاری در هالیوود، یک کارگردانِ پودوفیلیایی بود که روزها منتظرِ دیدنِ فیلمِ جدیدش بودیم و نتوانستیم تحمل کنیم و نسخۀ پردهای آن را دانلود و تماشا کردیم.
یک فیلمِ بدونِ کشش همراهِ تخریبِ هیپی گَری و شخصیت بروسلی با خشونتهای مسخرۀ غیر واقعی و کلیشۀ تغییر تاریخ که نظیرش را در حرامزادههای لعنتی دیدیم.
در حمایت از کارگردانِ یهودیِ لهستانی، رومن پولانسکی و آکنده از تصاویر پاهای و سبکِ همیشگیِ کارگردان بیماری که در جشنواره فیلم به همه انگشتِ وسطش را نشان میدهد و با افتخاری مضحک آخر فیلمش مینویسد:
Written and Directed by Quentin tarantino
گفتنِ این که کدام مسئولِ ی فاسد است یا آن جای مملکت خراب است به تنهایی کافی نیست. این غر غر کردن بهتر است در گلو خفه شود و آدمش هم بمیرد. این حرف زدن فقط حالِ آدم را خراب میکند و امید را میسوزاند.
مادامی که بیانِ مشکلی همراهِ راهکار و به دنبالش مطالبۀ جمعی مردم نباشد، بی فایده است. این جاست که ارزش جریان سازی مشخص میشود.
فرض کنید الآن مشکلِ گرانی داریم، تک تک غر غر کنیم هیچ اتفاقی نمیافتد.
جمعی هم غر غر کنیم باز هم فرقی نمیکند.
جمعی هم دست به اعتصاب بزنیم و مثلا سیب زمینی و مرغ نخریم اقتصاد را بیشتر گند میزنیم.
باید راهکارِ فلان مشکل را پیدا کنیم، اگر سنگهای لرستان را به شکل خام به چین صادر میکنیم و با 9 برابرِ قیمت به خودمان میفروشند، باید مسئولانِ دقیق را پیدا کنیم مثل وزیر صنعت و رئیس کمیسیون صنعت و معدن مجلس و بعد بگوییم راهکار این است که زیرساختها را بسازید تا سنگها در داخل برش بخورند و بعد صادر شوند. همه هم کمپینی راه بیندازیم و در آن راهکارِ دقیق را از مسئول مربوط مطالبه کنیم.
این طوری شاید اتفاقی بیفتد و حکومتِ مردم بر مردم محقق شود.
و به پشتوانۀ مقبولیت مردمی، ولی فقیه نیز وارد شود.
درباره این سایت